شش سوال که شما می توانید از خود بپرسید:
۱- چه می خواهم؟
۲- برای به دست آوردن آنچه می خواهم اکنون چه کاری انجام می دهم؟
۳- آیا با آنچه انجام می دهم چیزی که می خواهم را به دست می آورم؟
۴- اگر اینطور نیست، آیا کار دیگری هست که بتوانم انجام دهم؟ چه انتخاب های دیگری دارم؟
۵-کدام راهکار را دوست دارم اول انجام بدهم؟
۶- برای رسیدن به خواسته خود چه موقع می خواهم دست به عمل بزنم؟ و برای آن چه طرحی دارم؟
بر گرفته از کتاب ویلیام گلسر. (تالیف :دکتر علی صاحبی)
سلیگمن پژوهشگر برجستهی خوشبینی میگوید: خوشبینها انتظار پیامد مثبت را دارند؛ و مسائل را قابل برطرف شدن و ویژهی یک موقعیت و ناشی از شرایط یا دیگر افراد تفسیر میکنند. آنها بهخصوص رویدادهای ناگوار را زودگذر و استثنایی میدانند نه دائمی و کلی. از طرفی بدبینها رویدادهای منفی و ناگوار را بادوام، کلی، یکپارچه و معلول عوامل درونی (مثل ناتوانی و بیعرضگی) توصیف میکنند.
اصطلاح «درماندگی آموختهشده» به این نکته اشاره دارد که فرد باور دارد که تلاشها و رفتارش بر نتیجه اثری نخواهد داشت و بیتأثیر است درواقع فرد انتظار شکست را دارد. در مقابل اصطلاح «خوشبینی آموختهشده» ب این مسئله اشاره دارد که فرد باور دارد که رفتارهای و تلاشهایش برای حل مشکلات مؤثر واقع میشود و بر نتیجه اثرگذار است، در نتیجه فرد انتظار پیروزی را دارد و برای رسیدن به آن تلاش میکند.
بدبینها تا 8 برابر بیشتر ممکن است افسرد شوند، وقتی یک اتفاق بد پیش میآید آنها بدتر عمل میکنند، در سلامت فیزیکی ضعیفتر هستند، کمتر عمر میکنند و روابط بین فردی سختتری دارند. در مطالعهای در 2009 محققان یک ارتباط متوسط بین خوشبینی و سلامت یافتند. این اندازه اثر ممکن است که متوسط به نظر آمده باشد اما ازنقطهنظر سلامت و همهگیرشناسی بسیار معنادار است.
وقتی احساس خوبی درباره خود دارید دیگران هم بهتر از همیشه به نظر می رسند چرا که جهان بازتابی از خود ماست؛ وقتی از خود بیزاریم، از همه بیزاریم…
منشأ تمام افکار و حرکات ما چگونه دیدن خویشتن است…
اولین گام بسوی یک پیشرفت گسترده، برای کسب نتایج مطلوب، تغییر نوع تفکر و بیان ما در رابطه با خویشتن است.
در میان تمامی دامها و نشیب و فرازهایی که در زندگی هست، نداشتن احترام به خود از همه مرگبارتر و تسلط بر آن، ازهمه دشوارتر است.
رنجش، عصبانیت و ترس مثلث خودمشغولی را به وجود میآورند.
شاید جالب باشد که بدانید، تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه میگیرند.
خودمشغولی منشا و رنجش واکنش ما در برابر آنقسمت از گذشتهمان است که مسایل طبق خواسته و روال ما پیش نرفته، از این طریق ما دوباره به گذشته باز میگردیم و در آن زندگی میکنیم.
از سوی دیگر عصبانیت روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است.
ترس احساسی است که وقتی ما به آیندهمان فکر میکنیم دچار آن میشویم و به بیان دیگر (ساده) واکنش ما در مقابل ناشناختهها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است.
دوستان، هر سهی این احساسها عوارض خودمشغولی است.
این واکنشها در مقابل آدمها، مکانها و وقایع گذشته، حال و آینده زمانی ظاهر میشود که انتظارات ما از آنها برآورده نشود.
و اما راه حل کلیدی برای رهایی از خودمشغولی:
ما میتوانیم از خودمشغولی رهایی پیدا کنیم و پذیرش را جایگزین رنجش، عشق را جایگزین عصبانیت و ایمان را جایگزین ترس کنیم.